به دنبال باب شدن سبک رپ و تلفیقی و سبک های منشعب از آن در ترانه ی امروز و دید انتقادی و اعتراضی آنها، متن های خوانده شده توسط خواننده گان کم کم روحیه ای نا امید کننده به خود گرفت و تا حدود زیادی منفی بافی جریان رایج ترانه ی امروز شد. به طوری که اگر امروز به طور مثال ترانه ی منفی بابک روزبه و شاهکار بينش پژوه را برای یک مخاطب آنلاین ترانه ی رپ اعتراضی پخش کنیم ، آن را یک ترانه ی اتو کشیده و مثبت فرض می کند. رواج بسیار زیاد ترانه های معترض ، تیره و رنگ هایی از این دست و علاقه ی عجیب مخاطبان به ویژه جوان ها( آن هم از جنس پسر) به ترانه هایی با مضامین منفی و به اصطلاح واسوخت در ابتدا یک موج اجتماعی زود گذر تلقی شد ، اما با گذشت زمان تاثیرات بعضاً منفی و یا مثبت آن بر موسیقی و مخاطبان هویدا گشت، به طوری که امروز نمی توان به سادگی از آن گذشت.
این نوع بیان به واقع اعتراضیست به جهان اطراف ، به جامعه ای که هنرمند به برخورد ها و تبعیض هایش نقد دارد ، گله می کند و سعی در نشان دادن حقایق دارد. ترانه سرا و در طول آن موزیسین آینه ای تمام نما می شود و جامعه را همان طور که هست نشان می دهد ، با تمام زشتی هایش ، تا حدودی شبیه به رئالیسم کثیف.

بررسی این ترانه ها و شیوه ی خاص زبانی آنها نیازمند پرداختن به عوامل متعدد ایجاد کننده ی این پدیده است . چنان که می دانیم در به وجود آمدن جریان های مختلف ادبی-هنری عناصر پیرامتنی و متنوعی دخیل هستند و امروزه نمی توان متن را قائم به ذات نقد کرد. پس باید نیم نگاهی انداخت به جامعه ، تاریخ و فعل و انفعالات فرهنگی و سیاسی ناشی از آن. متناسب با این عوامل و به موازات آن ها فراورده های انتقادی متنوعی نسبت به آن جریان اصلی شکل می گیرد.
عده ای ترانه ی اعتراضی و منفی فارسی را بر گرفته از روحیه "واسوخت" که بعد ها در ادبیات سنتی ما تبدیل به سبک شد می دانند و تا حدودی نیز قابل پذیرش است ، هرچند سبک واسوخت عموماً با مضامین عاشقانه آمیخته میشد و کمتر به جریان های رایج سیاسی و اجتماعی می پرداخت. بعد از اتمام دوره ی مشروطه به دلایل نامعلومی سبک واسوخت و شیوه ی شعری خاص آن مورد استقبال متاخرین قرار نگرفت و شاعران عموماً به فضاهای مثبت شاعرانه روی آوردند. شاعران نیمایی ، شاملویی و پساشاملویی یا از معشوقی سخنی نمی گفتند یا اگر صحبتی به میان می آمد از زاویه دید مثبت و رایج آن بود. تا اینکه امروز در ترانه های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به طور خاص چند سال اخیربا یورش عظیم ترانه هایی مواجهیم که ریشه در همه جای هنر دارند جز واسوخت سعدی و خاقانی و وحشی بافقی.
البته به نظر یکی از دوستان موزیسینم (مهدی حسنی): (( ریشه ی روانی ای که منجر به تولید واسوخت (در ترانه یا شعر) و هچنین ترانه ی منفی و اعتراضی می شود یک ریشه ی واحد است. هر دو عقده ای است ناشی از سر خورده گی در دریافت پاسخ از طرف مقابل. خواه معشوق باشد که خیانت کرده ، خواه جامعه ای باشد که شاعر و هم نسلانش را نا دیده گرفته و به راحتی از آن رد شده است. هنرمند یا دست به عصیان میزند و به مقابله بر می خیزد و یا اگر توان گرفتن حقش را نداشته باشد به نا سزا و فریاد پناه می برد و نسل ما بر سر این دو راهی حیران مانده است.))
موج منفی تا حدود زیادی ناشی از اعتراضی است نسبت به اجتماعی که شاعران در آن روزگار می گذرانند و همچین روزمره گی مفهومی هم در این روند مؤثر است. تغییرات کلان در حوزه های اجتماع و افزایش تنش های روان شناختی جامعه ی مدنی، همه و همه ذهن خلاقه و تاثیر پذیر ترانه سرای فارسی زبان که داراي روحیه ای آسیب پذیر و حساس هست را به سمت سیاه نمایی سوق می دهد.
گروه کیوسک ، هیچ کس ، نامجو و شاهین نجفی هر یک با شدت و ضعف ، شاید از جمله موزیسین های پیشرو در موسیقی اعتراضی باشند که برخی از آنها به نوعی نگاه ، صدا و زبانی متفاوت نیز دست یافته اند و مخاطبین بسیاری دارند که همین مسئله بیان گر جدیت مسئله است وکم کم این احتمال را در ذهن ها تقویت می کند که این روزها جامعه به این دست ترانه ها نیاز مبرم دارد.
این در حالیست که در ميان موزيك هايي كه از شبکه های ماهواره ای و بازار زیرزمینی و حتی مجاز موسیقی با ترانه هایی با مضامین تکراری عاشقانه ی صرف كه توسط ترانه سراها به مخاطبین ارائه می شود، اگر ترانه سرایی حرف های جدیدی داشته باشد و یا خواننده ای ترانه ای متفاوت عرضه کند هر چند با عواطف خاص مخاطبین آن اثر هم خوانی نداشته باشد مورد استقبال قرار می گیرد ، چرا که حرفی جدید است. در ترانه ی امروز نیز به اعتقاد من دلیل اصلی پذیرفته شدن اینگونه ترانه ها نزد مخاطبین متفاوت بودن آن هاست و البته هم ذات پنداری شگفت انگیز شنونده گان با این نوع موزیک.
اما سؤالي که در اینجا مطرح می شود این است که این نوع ترانه ها چقدر در جهت ایجاد آرامش و نشاط برای روان مخاطبانشان مفید هستند و بهتر است اینگونه بپرسیم که آیا این ترانه ها به واقع ترانه هايی هستند که در دایره ی موسیقی و ادبیات امروز ما بگنجند ؟
پیرامون این مسئله پرسش هایی کوتاه و چند خطی از چند ترانه سرای پاپ داشتم که در ادامه ای این متن می آید. لازم به توضيح است که تعدادي از این ترانه سرایان ، آوانگار و برخی سنتی تر بودند و از منتقدان ترانه های رپ اعتراضی با نگرشی سیاه به جامعه.
در آخر هم بدون نتیجه گیری به سراغ شخصی رفتم که از متهمین اصلی این پرونده است و کمی مفصل تر به این موضوع پرداختم .
" مهدی موسوی"